ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود
من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم میرود
محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم میرود
صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من
گرچه نباشد کار کم، هر کار از آنم میرود
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
ادامه...
سلام یه سوال از نیا خان داشتم اگه این وب سایت من و تو پس می شه بپرسم شما چی کار می کنین. ببخشید دوستان من یه مدت نمی تونم وب رو به روز کنم این نیا خان هم امیدی نیست پس عذرخواهی منو بپذیرید.
salam
سلام
اومدم برم دیدم باید نظر داد .
وبلاگ جالبی دارید
یا علی
بوق بوووووق برید کنار من اومدم ...
قالب وبلاگت خوشگل شد ... امیدوارم هر جا هستی و هر کاری که میکنی موفق و شاد باشی و پرانرژی
الهی دلخوشی باشه پناهت
گلای رازقی تن پوش راهت
بوق بووووق من رفتم ... تا بعد
سلام
من شرمندم به خدا رفیق نیمه راه نیستم
کامی جونم وبا گرفته (سرعتش =۱۸)
مودممو عوض کنم میام
سلام...خیلی ملیح و ناز شده ...می دونم درگیر سایت گیاه پزشکان هستی...به امید موفقیت بیشتر