* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

سلام

                                              به نام هستی بخش بخشنده

             

سلام به همه ی دوستان عزیز ببخشید که مدتی وبلاگ رو به روز نکردم (اگه رنگ زرد زمینه اذیتتون می کنه عذر می خوام در اولین فرصت عوضش می کنم.امیدوارم از موزیکی  که روی وبلاگ قرار دادم خوشتون اومده باشه اسم این موزیک ژولیت و رمئو در مورد نوازندش دفعه ی بعد صحبت می کنم.)

راستش این چند وقته سرم خیلی شلوغ بود دارم سعی می کنم با دو دستی 50 تا هندونه از زمین بردارم! ممنون که خدا قوت می گید ...

 

راستش یک دفعه متحول شدم... دیدم ای بابا همه دارن با شتر میرن من بیچاره پای پیاده راه افتادم تازه کلی هم برا خودم ذوق می کنم .

 

مگه من چی از رابرت بویل که توی بچگی به زبان های عبری، سریانی، یونانی، فرانسه و لاتین صحبت می کرد کم دارم .

 

(( راستی عمو بویل رو شما می شناسید!!! آره می دونم همه ماشاالله استادید <<شتر سواران>> یادم رفته بود ... برا اونایی می گم که مثل خودم پیاده هستن)) بر اساس قانون عمو بویل « حجم یک گاز متناسب با عکس فشار اونه». یکی از عادت های عمو بویل این بود که به حقیقت لبخند می زد .و به همین خاطر حقیقت هم به اون لبخند زد .

 

اصلاً چرا دور بریم بابا ابوالوفا (بوزجانی) رو چرا نمی گی (هم کیش خودمونم هست ) اسمش روی یکی از دهانه های ماه ثبت شده یا  دایی خواجه نصیرالدین (طوسی) که اونم اسمش رو بر کره ی ماه ثبت کردن .

 

اونوقت من بیچاره اسمم رو فقط توی لیست - حضور ، غیاب-  ثبت می کنن .

 

ولی خوب هیچ وقت برای یک آغاز دیر نیست . از کتاب و دفترم شروع می کنم اسمم رو روشون ثبت می کنم تا وقتی که به کهکشان برسم << کهکشان راه سیا >> رو به اسم خودم ثبت کنم... باحال می شه نه...!!!

 

در حال حاضر مشغول یادگیری دو زبان و درست کردن دو وبلاگ و خوندن دو کتاب و یادگیری دو هنر هستم و البته در حال حاضر مشغول دانلود دو برنامه و دو موزیک هم هستم از چند تاشونم فاکتور گرفتم ...مثلاً آموزش زبان انگلیسی به دختر دائیم و پسر دائیم!!! وقتی هم که مدارس باز شه ریاضی و انشاء رو هم باید بهش اضافه کنم...
درس های دانشگاه هم جای خود دارد ( با معدل ترم قبلم که آّبروی هر چی دانشجو رو بردم ) باید تلاشم رو ده برابر کنم.

 

ولی کمی که فکر می کنم می بینم که در مقایسه با دکتر حسابی و لئوناردو داوینچی وقتم خیلی زیاده  و باید روزم پر بار تر باشه .

 

قربونش برم الهی ... ابراهام لینکلن رو می گم ... واقعاً که گل گغته ...کنجکاو شدید !!! لینکن گفته که : هر کاری را که تصمیم به انجام آن گرفتید , نصف آن را انجام داده اید .


بابا ای ول ... پس به این حساب نصف کهکشان رو فعلاً به نام خودم کردم نصف دیگشم خدا بزرگه ...


یاد یه ضرب المثل چینی افتادم  که می گه
<< هر سفر هزار فرسنگی با یک گام شروع می شود .>>

 

واقعاً می گم این چینی ها یه چیزیشون می شه... بیش از حد می دونن ...

 

 

مثل هاشون هزار تا نکته داره ... نمی دونم با اینکه میدان دیدشون خیلی کم چه طور می تونن با چنین دید بازی به مسائل نگاه کنن !!!


ولی مثل اینکه من زیادی تند رفتم چون
لابرویر گفته که : برای کسی که آهسته و پیوسته راه می رود هیچ راهی دور نیست . و لی من انگار که اشتباهی سوار جت شدم..آخه خبر رسیده شتر قحطی اومده .

ببخشید سرتونو درد آوردم . و ممنون از اینکه تحملم می کنید .

امیدوارم روزهای اخر تابستون به همتون خوش بگذره . (( باز آمد بوی ماه مهر ، ماه دانشگاه و مدرسه و ... ))


از راضیه خانوم هم خیلی تشکر می کنم . 

                             ((کوچیک شما  آق سیا ))

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شادی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:26 ب.ظ

سیا جون سلام ..از اینکه می بینم سایتت روز به روز پر یار تر می شه واقعاٌ خوشحالم...امیدوارم در درس های دانشگاهیت هم مثل وبلاگت موفق باشی...دوست دارم

فاطی پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام سیا جون
کلی ذوق کردم وقتی دیدم تعداد بازدید کنندهات از اون سایتی که من هر روز میرم تو این مدت کم بیشتر شده
در هر حال ناز نفست بنویس که خوب می نویسی
فقط به ارتباط بین نفس و نوشتن نخند....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد