به نام هستی بخش بخشنده
با سلام به همه ی شما عزیزان
پیشاپیش عید فطر رو به همتون تبریک می گم امیدوارم روزهای زیبا و رنگی قشنگی در انتظار تک تک شما باشه .
یک هفته بود که هر چی تلاش می کردم نمی تونستم یه قطعه ادبی درست و حسابی و بدون ایراد بنویسم ولی چند دقیقه ی پیش قطعه ادبی روی ذهنم حک شدکه به نظر خودم ارزش خوندن رو داره حالا تا نظر شما چی باشه ، ( البته این نوشته رو باید یک هفته پیش می نوشتم ولی خب …) امیدوارم که شما هم خوشتون بیاد اسمش هست :
<< یاد دردهای توست که دردهای مرا تسکین می دهد >> این قطعه ادبی رو به حضرت علی(ع) تقدیم می کنم که باعث می شن ما غصه های خودمون رو در مقابل اندوه این بزرگوار کوچیک ببینیم .
(( یاد دردهای توست که دردهای مرا تسکین می دهد ))
روحم به سویت پر می کشد و در آرزوی لمس آن نگاه شیشه ای پر مهرت که زیبایی قلبت را فریاد می زند، برای ثانیه ها آرزوی مرگ خواهم کرد .
گاه می اندیشم که اکنون دست کوچک کدامین کودک یتیم را در دست فشرده ای، یا که با حضور نورانیت لحظه ی تلخ مرگ کدامین پیرمرد خسته را شیرین می کنی.
در این راه راه سیاه قفس زندگی تجسم نگاهت مرا بر قایق آزادی سوار خواهد کرد . و در این روزگار، که آسمان زمین خاکستری است خواب های آبی توست که آسمان ذهنم را رنگ می زند .
گاه چشمان معصوم کودکی فقیر در زیر لاشه های ظلم زمانه، چون تازیانه ای پیکر خسته ام را مجروح می کند و باز هم چون همیشه دردهایم را با دردهای تو تسکین
می دهم .
تمام افکارم را قربانی پاسخ به چراهایی بی جواب خواهم کرد، چراهایی که زیرا ندارند و می دانم که تو نیز در این اندیشه ای !!!
منتظر نظرات قشنگتون هستم ( تا یادم نرفته ؛ اگه دوست داشتید و منو قابل دونستید خوابهاتون رو برام بفرستید تا همه لذت ببرن- خسیس نباشید خدا رو شکر فعلاً که خواب دیدن رایگان پس تا می تونید خواب ببینید )
قربون شما - آق سیا -
این تصویر هم تقدیم شما
دمت گرم