* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

یه گفتگوی ساده

 

به نام هستی بخش بخشنده

 

سلام ... آق سیا دوباره می خواد چند دقیقه ای از وقت باارزشتون رو بگیره ... اگه اجازه بدید ؟ ... قبل از هر چیز به خاطر نظرات قشنگی که دادید تشکر میکنم ...

عجب دنیائیه به خدا وقتی که امتحان نداشتیم نه من وبلاگ رو زود به زود به روز می کردم نه شما یه نظر از دستتون در می رفت  ولی ماشاءالله چشم حسود کور از وقتی امتحانا شروع شده ،... !!!

خدایا شکر ...از صدقه سری این امتحانها هم که شده هم من وب رو بروز می کنم هم شما از وب دیدن می کنید ...

بارالهی سایه ی امتحان و درس و دانشگاه رو از سر ما جماعت وب دوست کم نکن !الهی امییییییییییین ... مخالفید ؟!

این طور که داره پیش می ره کم کم باید فکر گرفتن نمره های تپل  رو از سرم بیرون کنم ... تازه بعضی وقتا دلم می خواد یه گاز کوچولو از کتابام وگیرم ... شاید فهمشون آسون تر بشه ، فکر نکنم اگه یه بار امتحان کنم ضرری داشته باشه ... تا نظر شما چی باشه !

به امید روزی که خودمون استاد بشیم و تلافی کارایی رو که استادامون با ما کردن رو سر دانشجوامون دربیاریم ...

موفق و مؤید باشید ... 

« ناپلئون : بین پیروزی و شکست یک قدم بیشتر فاصله نیست .»

مثل همیشه قربون شما آق - سیا -

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:30 ق.ظ http://lastword.blogsky.com

بابام جان از درس خوندن خسته نشدی :)

نوپا چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com

باسلام
مطالب شما را خواندم متشکرم موفق باشید به من سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد