ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم میرود محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان، گویی روانم میرود صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من گرچه نباشد کار کم، هر کار از آنم میرود در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
- لیسانس( ۲ سال دیگه )
- گیاه پزشک(۲ سال دیگه)
- مطالعه --- ساخت انیمیشن ( در کل کار با کامپیوتر)---نوشتن قطعه های ادبی --- طراحی (خصوصا آناتومی اسب) --- خوشنویسی (در گذشته)
- موسیقی های کلاسیک (پیانو)--- کتاب--- کامپیوتر---بوی نم نم باران روی خاک ---ساعت ها به تصویر یک وال قاتل خیره شدن