* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

خدایا تو را سپاس برای این عشق...

 

به نام خالق یگانه ام...الله 

سهراب چه زیبا میگه: گاهی خدا آنقدر نزدیک می آید که من دور می شوم.

جرقه ای از نورعظمت خدا کوهی رو خاکستر کرد و موسی بیهوش بر زمین افتاد؛ ولی وقتیکه خدا خودش رو با تمام عظمتش به من نمایاند، من چشم از او برداشتم.

چه ناسپاسم من...

همه چیز از یک خواب شروع شد و الان دو ماه و چهار روز از ازدواج من با پاکترین و زیباترین موجود عالم میگذره. شش سال خدایم در سکوت به من و عشقم خیره بود و روزی که ما یکی شدیم خدایم لبخند زد، چه زیبا...

دومین شبی ست که از همسر عزیزم دورم، دوری از او حقیقتاً برای من بی اندازه سخت و دردناکه.

اینبار می نویسم تا شاید روزی به خدایم برسم...

زندگی...

سهراب سپهری

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود،

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد...

 

عشق ورزی - جبران خلیل جبران

 

مهر میان یک زوج نثر زندگی را با موسیقی ای که در شب نواخته و در روز سروده می شود، به شعر و سرود نیایش تبدیل میسازد. در اینجا خواهش مهر پرده را کنار زده، گوشه های تاریک دل را روشن می کند و خوشبختی ای می آفریند که هیچ نیک بختی دیگری نمی تواند از آن پیشی گیرد، مگر خوشبختی روح آنگاه که پروردگار خویش را در بر میگیرید.

زناشویی یکی شدن دو سرشت خدایی است تا سومی بتواند روی زمین زاده شود. پیوند دو روح است در مهری استوار، تا جدایی ها را پایان دهند. یکی شدن برتری است که دو هستیِ جداگانه را درون دو روح یکپارچه می کند. حلقه ی زرین زنجیری است که آغاز آن یک نگاه و پایانش جاودانگی است. و باران پاکی است که از آسمان نیالوده می بارد تا پهنه های طبیعت ایزدی را میوه دار و فرخنده سازد.

و عشق ورزی : 

خوشی زنبور در گردآوردن نوش گل است.

و خوشی گل، در سپردن نوش خود به زنبور.

برای زنبور، گل چشمه ای از زندگی است

و گل، زنبور را به دیده ی پیام آور عشق می نگرد.

و داد و ستد شادکامی،

برای زنبور و گل، هر دو،

همان نیاز و نشئه است.