* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

روزی که اسمان دو خورشید را در اغوش کشید

 

به نام هستی بخش بخشنده

 

سلام ... شهادت امام حسین (ع) و یارانشون رو به شما دوستان عزیزم تسلیت می گم، به امید اینکه ما هم برای امام زمانمون(عج) مثل یاران امام حسین باوفا و مقاوم باشیم . انشاءالله

 

یا اباالفضل (ع)

هر لحظه تو را در ذهن تاریک خود میبینم و می بینم که چگونه مرا بسوی خود می خوانی ولی ذهن تاریک من چه لایق نگریستن به چهره ی زیبای توست

روزی خواهد رسید که تو را بی پرده خواهم دید ، قسم به زیبای هستی که در فراقت لحظه ها را با آه خویش خواهم کشت و نخواهم ترسید از آتشی که در انتظار ذهن تاریکم خواهد بود.

 

یا حسین(ع)

تو را با نگاهم فریاد خواهم زد و در رویاهایم ،آنگاه که جز چشمانم سلاحی دیگر ندارم ، چشمانم را سپر تن پاک تو خواهم کرد و آن روز، روزی است که حقیقتاً با چشمانم خواهم دید ، چشمانی که تاکنون براستی کور بودند .

 

 

آقای من قلبم چون دفتری خط خورده به چراهائی بی پاسخ می اندیشد، در عجبم با اینکه غم من در مقابل غم شما چون ذره ای غبار در مقابل کوهی عظیم است ولی این غم کوچک چگونه مرا از درون  ذوب کرده است و گاه گمان می کنم اندوه من به وسعت اندوه شماست .

 اینجا کربلائی دیگر است ، کربلائی که میلیون ها یزید دارد و هزاران یتیم چون یتیمان معصوم شما ، چه بسیارند چشمان معصومی که از گرسنگی و درد، پای بر زمین می کوبند. قسم بر زیبای بی همتا که هر لحظه آرزو دارم که قلبم به وسعت کل جهان گردد و من هر قطعه ی قلبم را چون پتویی گرم به کودکانی بخشم که از سرما اشک در چشمانشان خشکیده و لبانشان از شدت ضعف همانند شانه های کوچکشان لرزان است .

طاقت شما آسمانی است وطاقت من زمینی ، حال بگویید من با این غم چه کنم؟

 آیا جز این است که شما حسینی اید و من ...

 

 

 

تو همان گل سرخی که باد - همان ظالم روزگار-  رخصت بارش ابر را بر آن نمی داد و تک تک گلبرگ هایش را در کام خود کشید ولی تو باز هم ایستادی تا آنزمان که آخرین گلبرگت را باد ربود و و آن لحظه بود که تو شبنم قلبت را به خاک بخشیدی تا با قدرت شگرف خود گل های سرخ آینده را سیراب کند .

 

 

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سانچو دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:08 ق.ظ http://lastword.blogsky.com

محرم زیبای خاص خودش را دارد

آریا وندا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.police.blogfa.com

سلام عزیز مهربان
بهتون سرزدم و لذت بردم دوست داشتید به ما
هم سر بزنید

یلدا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 ق.ظ http://sol0k.blogfa.com

سلام..کاش میشد که کسی می امد
باور تیره مارا می شست
و به ما می فهماند
دل ما منزل تاریکی نیست...
به دستنوشته های منم سر بزنید خوشحال میشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد