* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

* داستان یک خواب *

به نام هستی بخش بخشنده

تولدت مبارک نیمای عزیزم

 

سلام ... با 1 روز تاخیر تولد نیما جان را به همه دوستان اعلام می دارم !!!

نیما جان تولدت مبارک امیدوارم همیشه سعادتمند و خوشبخت باشی و به هر آرزویی که توی دل تپلت داری برسی

یه روزی روزگاری نیایی بود و سیایی
این دو قلب هم بودن با غصه ها قهر بودن
قلب نیا تپل بود بر عکس قلب سیا .

اما هر دو قلبشون از جنس شیشه بودش
شفاف به رنگ قرمز ، خوشبو، مثال نرگس

خدا کنه همیشه این دو با هم بمونن
تو این دنیای فانی تا ابد دوست بمونن

این شعر رو تقدیم می کنم البت با عشق به تو نیمای نازم. ببخشید اگه زیاد خوب نبود آخه در عرض 5 دقیقه شعری بهتر از این نمی تونستم بنویسم.

دوستت دارم. ۱۳۶۵ ساله بشی   انشاءالله

این بار مختص نیما می گم

قربونت - آق سیا -

کوه پنجم

 

به نام هستی بخش بخشنده

سلام...

امروز می خوام کتابی رو بهتون معرفی کنم که  در عین حال که بسیار مهیجه، بسیار تاثیرگزار هم هست . کتابی که اگر چه در برخی از موارد با اعتقادات ما تناقض داره ولی واقعاً کتابی عرفانی است . کتابی که خواننده رو به فکر وامیداره و بعد از اینکه خواننده کتاب رو خوند اثرش رو متوجه می شه.

اسم این کتاب : (( کوه پنجم ))

نویسنده : پائولو کوئلیو

موضوع داستان : زندگی پیامبری مایوس که بعد از اتفاقاتی که برایش رخ می دهد ایمان راستین را بدست می آورد : حضرت ایلیا ( الیاس ) رفع الله

هدف از نوشتن این کتاب : نتوانی ویران ساختن ، پیش از آموختن از نو ساختن

 

به همه ی شما خوندن این کتاب رو پیشنهاد می کنم . ( اول قصد داشتم که کتاب دیگه ی پائولو به اسم بریدا رو بهتون معرفی کنم ولی پشیمون شدم چون به نظر من خوندنش وقت تلف کردن بود چون اصلاً هیجانی دراون نبود و راز داستان رو از همون اول پائولو بر ملا کرده بود و چیزی برای کشف کردن برای خواننده باقی نذاشته بود !!! )

چند روز دیگه کتاب دیگه ای از پائولو رو معرفی می کنم و بعد از پائولو به سراغ جبران خلیل جبران می رم که آخر هر چی نویسنده است و کتاب هاش جز بهترین کتاب هاست .

 

آق سیا

 

کیمیاگر و صحرا

 

به نام هستی بخش بخشنده

 

سلامی به رنگ تند زندگی که هر شاپرک رهگذر را شیفته ی خود ساخت ولی ساکنان دائم اش گاه از رنگ تنداش دلزده می شوند.

 

یه چند روزی هست که بدجور هوس کردم یه چیز مهمی رو توی وبلاگ بنویسم ولی متأسفانه وقت نکردم .

نمی دونم تا حالا < کتاب کیمیاگر > پائولو کوئلیو رو خوندید یا نه . به احتمال خیلی زیاد بیشتر شما با این کتاب آشنا هستید ولی من که کمی یا شاید خیلی از قافله عقب بودم تازه این اعجوبه ی زمان رو کشف کردم !

باور کنید یک لحظه به نظرم رسید که بهتره وبلاگ رو بی خیال شم آخه من هر چی رو که می خواستم به شما بگم این کتاب همه اش رو گفته فقط به جای زیبای تنها ( که ساخته ی خودم بود ) پائولو نوشته افسانه ی شخصی و بعضی از لغات مشابه دیگه .

وقتی که کتاب رو تموم کردم دلم می خواست دوباره از اول شروع کنم به خوندنش اولین یا شاید دومین کتابی بود که ارزش چند بار خوندن رو داشت . حالا هم اومدم بگم اگه دوست داشتید بجای اومدن به وبلاگ داستان یک خواب برید و چند بار این کتاب رو مو به مو بخونید ! ولی خب اومدن به وب آق سیا یه منفعت هایی علاوه بر مضراتش داره ! ( غیر از اینه ؟ )

پس منتظر دیدار شما با سانتیاگو و کیمیاگر شاهین به دوش ( که شخصیت مورد علاقه من بود ) هستم.) صحرا که نقش اول بود رو جا انداختم .

به امید تحقق یافتن افسانه های شخصیه تک تک شما .

 

یه چیز دیگه اگه اهل فیلم و کارتون هستید ( شاید باعث تعجبتون بشه ولی من عاشق کارتونم اونم از نوع چشم درشتش ! ) بهتون پیشنهاد می کنم کارتون kenshin  و فیلم سینمایی لئا ( که تلویزیون هم پخش اش کرد ) رو نگاه کنید . ( اگه هم براتون ایضاً و قبلاً نگاش کردید ایراد نداره برید روزنامه بخونید )

 

قربون شما آق سیا